برگزاری همایش ملی فقه و حکمرانی ۱۴۰۴، در مشهد بررسی هوش مصنوعی از لحاظ فقهی را دنبال می‌کنیم امام حسین (ع) نماد وحدت شیعه و سنی و الهام‌بخش آزادگان جهان است شیعه امام حسین (ع) حجت‌الاسلام‌والمسلمین راشدیزدی: عشق به امام حسین‌ (ع) آدمی را عزیز می‌کند شرکت‌کننده قرقیزستانی مسابقات بین‌المللی قرآن: رسانه‌ها باید مسابقات بین‌المللی قرآن ایران را به جهان معرفی کنند برگزاری اجتماع بزرگ منتظران در عرصه میدان شهدای مشهد(۲۶ بهمن ۱۴۰۳) سالانه حدود ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار زائر خارجی به حرم مطهر امام رضا (ع) مشرف می‌شوند استقبال ۱۰۲ هزار نفر از طرح بین‌المللی «من قرآن را دوست دارم» تشریح برنامه‌های بنیاد بین‌المللی صحیفه سجادیه در ایام ولادت امام سجاد(ع) قرآن منسوب به‌دست‌خط مبارک امام حسین(ع) در گنجینه رضوی آیت الله مکارم شیرازی: برخی محتوا‌های شبکه‌های نمایش خانگی منجر به انحراف جوانان می‌شود شرکت‌کننده یمنی در مسابقات بین‌المللی قرآن: اگر واژه‌ای بالاتر از زیبایی سراغ داشتم، آن را برای ایران به کار می‌بردم شرکت‌کننده تونسی در مسابقات بین‌المللی قرآن: برگزاری مسابقات در مشهد، خاطره خوبی را برای ما به یادگار گذاشت غزاله سهیلی‌زاده: موفقیتم در مسابقات قرآن را مرهون عنایت امام‌رضا (ع) هستم ۵ درصد سهمیه حج ایران به عوامل اجرایی اختصاص دارد شناسایی ۱۰ هزار و ۸۰۰ نخبه شاهد و ایثارگر در کشور لزوم نظارت جدی بر قرارداد خودروهای ایثارگران اعلام ویژه‌برنامه‌های سالروز میلاد امام‌حسین(ع) در حرم مطهر رضوی نگاهی به آثار سینمایی مرتبط با انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در چهل و سومین جشنواره فجر
سرخط خبرها

شرم کودک زائری که تبدیل به شادی شد

  • کد خبر: ۱۳۲۵۶۷
  • ۱۱ آبان ۱۴۰۱ - ۱۷:۵۵
شرم کودک زائری که تبدیل به شادی شد
خادمان، دور پسرک حلقه زده بودند. یکی ظرف آب در دست داشت و دیگری پارچه‌ای برای تطهیر.

از دور شاهد ماجرا بود. صدایشان را‌ نمی‌توانست از میان همهمه جمعیت بشنود، اما از صورت سرخ و حرکات دست مادر، معلوم بود که بدجوری از دست فرزندش عصبانی است. پسرک لبانش را‌ می‌گزید و زیرچشمی به زائرانی می‌نگریست که از کنارش عبور می‌کردند و سرشان را تکان می‌دادند.

خادمان، دور پسرک حلقه زده بودند. یکی ظرف آب در دست داشت و دیگری پارچه‌ای برای تطهیر.

نزدیک‌تر شد تا یاری شان کند. حالا پسرک را خوب می‌دید؛ با چشمانی خجالت زده و قطره اشکی درمیان. یکی از خدام، پلاستیکی بزرگ آورد تا پسرک، پاهایش را داخل آن بگذارد و به گوشه‌ای خلوت منتقل شود و بتواند لباسش را عوض کند، اما او لبریز از ترس شده بود و آن پلاستیک سیاه بزرگ، ماجرا را در ذهن کودکانه اش، پیچیده‌تر از قبل هم کرده بود.

درنگ نکرد. نزدیک شد. لبخندش را ملیح کرد و یکی از آن شکلات‌های جادویی خادمان را از جیب پالتوی مشکی اش درآورد و تعارف کرد. درون بی قرار کودک، ناگهان آرام شد و اتصال چشم‌ها برقرار. نسیم محبت وزیدن گرفت؛ از چشمان خادم آقا به چشمان میهمان آقا.

پلاستیک بزرگ را از همکارش گرفت. تا کرد و در جیب گذاشت. پالتوی خدمت را درآورد و پیچید دور بدن پسرک. بغلش کرد و توی گوشش در مسیر، قصه‌ای را آغاز کرد که قهرمانش، کبوتر‌ها و آهو‌هایی بودند آشنا با طعم مهربانی‌های صاحب این صحن وسرا. مادر آرام شد. کودک خندید. همهمه‌ها در صدای اذان محو شد و  او برای مرتبه‌ای در بی نهایت، خدایش را شکر گفت؛ برای توفیق خدمتی بی منت به زائران این قطعه از بهشت.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->